جستجو
-
۱تصویر
نامه قمرالملوک اسفندیاری
احتمالا به پسرش، محمد عامری، درباره سفر او و دیدار با فاطمه، رفع نگرانی درباره عمل پای فاطمه، سلام و دعای گلناز، اوضاع سلامتی خود و ناراحتی درباره چشمش، توصیه به اقدام برای کسالتهای جزئی مخاطب، برنامه روضه، و خبر و آتش زدن خرمنهای ابراهيم خان سالار بهزادی در بم
-
۱تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۸ ش
شامل احوالپرسی از همسر و فرزندانش غلامحسین و گلناز، ارسال نامههای فریده و فاطمه، اشتغال به کارها در ابارق، ماندن تا اوایل هفته، رفتن به وکیل آباد، ارسال خرما و پرتقال به کرمان، سلام رساندن به حضرت علیه خانم، و فرستادن یک کارگر جوان به کرمان که دچار مشکل چشم شده، جای دادن وی در منزل و رسیدگی در مطب دکتر دادگر
-
۲تصویر
نامه قمرالملوک اسفندیاری
بخشی از نامه احتمالا به پسرش، محمد عامری است که راجع به کارهای مخاطب و صحبت با میرزا محمد خان نوشته و بخشی دیگر خطاب به عروسش، آذرمیدخت پزشک نیا، شامل احوالپرسی و دعا برای رفع نقاهت فاطمه
-
۸تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۴۰ ش
شامل احوالپرسی و درباره صحبت تلفنی روزانه با فاطمه و فریده و رزرو هتل در لندن برای آنها، تمایل نداشتن فاطمه به ماندن در انگلیس و بازگشتش به ایران، بازگشت فریده در تابستان، پرداخت هزینه ترم بعد به میس دوپلوک، خوبی هوای لندن، ارزانی و فراوانی میوه، شلوغی شهر و ساختمانهای جدید، جای خالی همسرش، آمدن آقای زرتشتی از دوستان کیانیان و منوچهر سالار بهزادی به لندن و گردش و ناهار در پارک کیوگاردن، مشکلات آقای هنری و بودنش در بیمارستان، گله از جواب ندادن همسرش به نامههای او، سفر به اسپانیا یا فرانسه پس از آمدن فریده و فاطمه، سلام رساندن به برادر، خواهر، عزت الله سالار، سیمین، آقای عدل و سالار مظفر،...
-
۴تصویر
نامه محمد عامری به همسرش آذرمیدخت، ۱۳۳۵ ش
شامل احوالپرسی، دوره نقاهت غلامحسین به دلیل تزریق واکسن دیفتری، سلام رساندن به گلناز، درخواست فرستادن نامههای فاطمه و فریده، ماندن در ابارق و رفتن به جیرفت پس از حرکت از کرمان، تعریف از نعمات آنجا و آب و هوای خوبش، رفتن به شکار با شاپور کیانیان، بارندگی خوب جیرفت و خرابی جاده ابارق، دو هفته بیتوته در ابارق جهت کار، فرستادن رضوانی جهت آوردن خانواده به نرماشیر و بم، سلام رساندن به حضرت علیه خانم، همشیره، آقای عدل، سالار، سیمین، روشن، عزت الله، و ناصر، حرکت میرزا محمدخان به ابارق در صورت نیامدن نیازمند، ارسال هشت دانه دراج جهت آذر و سرکار والده، ارسال خبر از بارندگی کرمان و نگار، به غلامعباس...